جرایم نا تمام در حقوق انگلستان
مجید باقری وکیل پایه یک دادگستری عضو کانون وکلای دادگستری اصفهان ودانشجوی کارشناسی ارشد حقوق جزا وجرم شناسی دانشگاه قم وعضو متخصصین ایران اسلامی
مجید باقری 1
وبلاگ حقوقی چرخکاریان //// وکیل / وکالت / وکیل دادگستری / سایت حقوقی / مشاوره حقوقی 1
کانون وکلای دادگستری اصفهان 1
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفتر وکالت مجید باقری و آدرس lawyer4.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 47
بازدید کل : 38864
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



جرایم نیمه تمام یا مقدماتی:

این فصل از جرایم مقدماتی یا نیمه تمام تحریک ، توطئه ، وشروع به جرم بحث کرده است.این جرایم تصدیق      می کنند این واقعیت را که جا معه می خواهد دلسرد کند اعضایش را از فکر شرکت کردن در فعالیت های جنایی.تحریک بر خلاف دو جرم دیگر از جرایم با قیمانده از حقوق عرفی است وهدف این حقوق بر حذر داشتن کسانی است که در صدد بر می آیند ترغیب یا تشویق کنند دیگران را به ارتکاب جرایم. روش معمول برای ارتکاب این قبیل جرایم این است که وادار کنند یک نفر را بطور مستقیم هر چند ما دیده ایم که مقدور است انجام این جرم با تاثیر بر یک نفر.بعنوان مثال آگهی در یک روزنامه ودعوت خوانندگان برای ارتکاب یک جرم از قبیل کشتن نخست وزیر.

تحریک:

تحریک ممکن است وجود داشته باشد به هردو شکل صریح یا ضمنی همچنانکه دیده شده است در پرونده اینویکتا پلاستیک.نکته مهم دیگر این است که این جرم صرفا محقق می شود با اطلاع به طرف دیگراگر چه حقوق شناسایی کرده است شروع به جرم تحریک را زمانی که ارتباطی با شکست مواجه شده است.وایت ها وس تصمیم گرفت هر گاه فعل انجام شده  باشد توسط شخصی که تحریک شده است به مقدار کمی در یک جرم ، وجود ندارد مسئولیت در قبال آن تحریک. عنصر معنوی برای این جرم قصد ارتکاب تحریک به جرم است. باید به خاطر داشته باشیم که در شرایط ناممکن در حقوق عرفی باز هم تحریک حاکم است با وجود اینکه  کاتا 1981 مستقر کرده است حقوق را بسوی چهار چوب قوانین موضوعه درارتباط با جرم دسیسه و شروع به جرم.

توطئه

توطئه تا حد زیادی جرم قانونی است تحت claw 1997  اما عناصری از آن هنوز بخشی از کامن لاو است توطئه برای فساد اخلاق عمومی وعفت عمومی وبرای کسانی که فریب خورده اند گنجانیده شده در قانون.عنصر مادی توطئه وجود توافق میان دو نفر یا بیشتر است برای ار تکاب یک جرم.همچنین توافق  اصل جرم است چه در توطئه قانونی وچه توطئه کامن لایی.محدودیتهای مختلفی تحمیل شده است توسط قانون به کسی که ممکن است شرکت کند در یک توطئه . بعنوان مثال یک شخص مجرم در توطئه نیست اگر تنها طرفدار همسرش باشد یا شخصی که زیر سن مسئولیت جنایی قرار دارد ونه می توان با قربانی در نظر گرفته شده برای توطئه هم پیمان شد..امکان اثبات در برابر کسانی که متهم شده اند به توطئه ، ممکن است با تنها شهادت یکی از تعداد افرادی که عهده دار شروع این جرم هستند.رجوع شود به قضاوت قاضی ارشد در لانگ من وکریبن که مهم است.وتحلیل claw 1977  در خصوص توطئه های قانونی بسیار سخت است. عناصر مهم بوجود آورنده :توافق ، رفتار ضمنی وفق توافقشان ولزوما مقداری ورود در انجام یک جرم. ارزش یادآوری دارد که قصد مشروط کافی است برای عنصر روانی در توطئه.توطئه کامن لایی نیازمند بررسی دو قسمت مجزا ی قانونی است. موارد مهم که مربوط می شود به توطئه :یکی فاسد کردن اخلاق عمومی هستند شاو وناولر. دومی به رسمیت شناختن جرایم کامن لایی که هتک می کنند عفت عمومی را. توطئه با فریب کاری جلب کرده است آرای قابل توجه قضایی را در طول سالهایی که بررسی شده است توسط کمیسیون حقوقی در سال 1994.قاعده اصلی به نظر میرسد که توطئه  در قانون موضوعه در بر می گیرد جایی را که موضوع توطئه تمایل به جرایم اساسی دارد.برای مثال: سرقت ، توطئه برای فریبکاری که در بر می گیرد جایی را که موضوع توافق در رابطه با فریبکاری است وخیانت یا حیله ولی به هیچ وجه جرم اساسی نیست.نمونه بارز آن اسکات وکوک است. عنصر معنوی برای ارتکاب جرایم مذکوراثبات قصد فریبکاری واثبات  خیانت است. خیانت ارزیابی می شود با استفاده از آزمون قوش.اگر کسانی که هم پیمان شده اند برای ارتکاب جرم غیر ممکن  نتیجه متفاوت است در توطئه قانونی یا کامن لایی. در دومی ببینید در دعوی هاگتون علیه اسمیت.مسائل قضایی وجود دارد که نیاز دارد به ارزیابی وبررسی وباید توجه شود به مقررات cja 1993 عدالت جنایی ( تروریسم وتوطئه) در قانون 1998 .

شروع به جرم

قانون شروع به جرم دیده می شود در ص 1 از کاتا 1981. عنصر مادی آن نیاز دارد به اثبات اینکه متهم عملی را انجام داده که بیشتر مقدماتی است تا جرم تام. برای ایجادش موارد بسیاری توضیح داده شده است برای مثال گولر و....هیچ تست مطلقی معین نشده است برای زمانی که تنها بحث تدارک وآماده سازی  وجود دارد. عنصر روانی آن قصد ارتکاب جرم است. قاعده حقوقی تحت تاثیر می گذارد قانون را ارجاع به دعوی موهان وپیر من وهمچنین توجه کنید به حکم دادگاه هانکوک و شانکلندو مولونی وندریک. واین منجر میشود به فراخوانی که کلمه قصد را معنی می کند وپیش می رود به سوی یک قانون مبنا. قصد یک حالت ذهنی است که در شروع به جرم مورد نیاز است. عنصر معنوی در ایجاد جرایم تام خارج از موضوع بحث است. بنابراین برای شروع به قتل عمد تنها قصد کشتن کافی خواهد بود وهمچنین قصد ایجاد صدمه جسمانی شدید که کافی است برای عنصر معنوی قتل.بنا بر این حکم دادگاه خان دایر براینکه بی پروایی در یک رویداد می تواند کافی باشد مشروط بر اینکه قصد ارتکاب منجر به یک نتیجه منطقی شود.همچنین متهمی که شروع به تجاوز جنسی نموده است قصد مقاربت بوجود می آورد این سوال را آنطور که آیا اگرزن راضی باشد کافی است برای متقاعد شدن برای محکومیت او. غیر ممکن است که در  شروع به جرم تحت پوشش مقررات قانونی وکامن لایی باشد.

فصل 6 – قتل

جرم قتل یافت نمی شود با این عنوان در حقوق جنایی انگلیس. (homicide). آن هست یک اصطلاح عام که در بر می گیرد انواع گوناگون قتلهای غیر قانونی را . قتل عمد ، ارادی ، قتل غیر عمدی ، واشکال گوناگون قتل غیر عمدی به اضافه دفاع خاص که ممکن است استفاده شود توسط مدافعی که متهم شده به قتل.مراجعه شود به جرایم علیه جنین ، مسئولیت شخصیت حقوقی در قتل غیر عمدی نیز مطرح شده است. این موضوع جلب کرده است توجه بیشتری را در سالهای اخیر آنطور که دنبال می کنند. مشکل است در توجه موثر به فرمانهای جنایی که کمپانیهایی که سبب مرگ می شوند از طریق قصور در اطمینان از عملکرد ایمنی که توافق کرده اند که در نظر بگیرند. نمونه های عظیمی که شامل حوادث بد از قبیل غرق کشتی عبوری وتصادفات راه آهن می باشد.

6-1 عنصر مادی قتل عمد:

قتل عمد هست یک جرم کامن لایی است. عنصر مادی آن نیاز دارد به اثبات اینکه d سبب مرگ قربانی شده است وعنصر معنوی نیاز دارد به اثبات اینکه d قصد کشتن یا قصد ایجاد صدمات جسمانی شدید را داشته است کوک تعریف می کند شرایط قتل عمد را از قرار ذیل: قتل عمد است زمانی که یک مرد قوه عقلانی دارد وسن او به سن تمیز رسیده است. مرگ انجام شود توسط قاتل قیر قانونی.سوء نیت قبلی هر یک از این دو بیان شده است توسط عنوانی به نام مفهوم ضمنی قانون. همچنین که دسته ای مجروح شده ان یا مصدوم شده اندو سپس مرده اند به علت جرح که مشمول قاعده یک سال ویک روز بعد از حادثه است. (کوک 3 ص 47) این مورد نسبت داده شده است به کامن لای کلاسیک که عناصری از قتل را تفسیر کرده است.

6-1-1 چه کسی می تواند کشته شود؟ چکیده ای در خصوص موجود معقول:

کوک تعریف می کند که نیاز هست یک ا نسان زنده  ( مخلوق قابل قبول) بطوریکه قربانی جرم قتل باشد. چنین بر می آید که یک جنین نمی تواند قربانی قتل باشد. ( توجه کنید به جرایم علیه جنین6-7)موجودی که به منزله مخلوق معقول برای مقاصد قتل در نظر گرفته شده است توسط بروک.  دو قلوهای بهم چسبیده که فاقد اعضای اصلی هستند ممکن است مشمول قلمروی این تعریف قرار گیرند. از اینرو ممکن است داخل گردند در دایره شمول جرم قتل. با رد چنین استدلالی مشاهده کنید: من راضی هستم که زندگی ماریا ( ماریا دو قلوی بهم چسبیده ای است که فاقد بسیاری از اعضای حیاتی است.) هست یک انسان زنده که محقون الدم است وتوسط قانون قتل از آن محافظت می شود.اگر چه اعضای اصلی او مغز بی فایده ویک قلب بی فایده وریه های بی فایده است. او زنده است وآن را در امر قضاوت من یک عمل قتل می دانم اگر کسی عمدا عملی کند که زندگی او را پایان دهد مگر اینکه توجیهی بتواند تصدیق کند که قانون انگلیس می خواهد آنرا به رسمیت بشناسد.مضافا در ویرایش اخیر آرچیولد اظهار نظر کرده است که ( معقول ) در ترکیب با (آفریده) در تعریف قتل در کوک مربوط شده به ظاهر به جای ظرفیت روانی قربانیوبنابراین مناسب است که مستثنی شود تولد هیولا . وی همچنین تصویب کرده  است نظریه ای را مبنی بر پیروی از خلاصه ای از حرمت زندگی وحقوق جزا ( لندن دعوی فابر علیه فابر) نوشته شده توسط پروفسور ویلیام گلانویل در سال 1958.پیشرفت در در مانهای پزشکی نشان می دهد نوزادهای ناقص که تحت حمایت قانون جنایی هستند باید امکان گسترده ای برایشان در نظر گرفت که مخلوقی را که معقول است تنها محدود شود به موارد محدود که این یک مثال نیست.این پیشنهاد ممکن است تست شده باشد در این راه : فرض کنید مزاحمی در بیمارستان را شکسته است و چاقویی موجب مرگش شده استبو وضوح گفته شده است که اقدامش خارج از محدوده قانون قتل است. بروک LG رد کرده است این استدلال را که بچه ناقص ومعلول به نوعی کمتر از انسان است و این پیشنهاد بدون حمایت توسط قانون جنایی در نظر گرفته شده است.

6-1-2 ترک فعل وسببیت

همانطور که دیده شده است از رابطه سببیت در سابقه عنصر مادی ( ببینید در بالا 4-2) اغلب نویسندگان بزرگ مرکز توجه قرار داده اند مسئله سببیت را در خصوص جرم قتل عمد .مشکل مشکلات حقوقی است که ممکن است بوجود بیایند . همچنین مجموعه ای از مسائل حقوقی پیچیده ای را که از این سوال به ظاهر ساده که علت مرگ قربانی چیست بوجود می آید. نیکولا در مقاله اش رابطه سببیت در آب پاک وآب گل آلود 1995 پیشنهاد کرده است که سه عنصر حیاتی را مورد ملاحظه قرار گیرد در خصوص سببیت در پرونده های قتل. اول اینکه مرگ انجام نمی شود بدون اقدام متهم. بیش از یک عمل در مرگ در دسترس نیست. در نهایت نباید وجود داشته باشدقطع سلسله علیت در خسارات که زنجیره ای از اسباب را بشکند.علاج نا پذیری بیمار ناخوشی که دائما در رنج است و خواهان رهایی سریع وراحت از رنج است مبرا نخواهد کرد پزشکی را از مسئولیت قا نونی برای مرگش در صورتی که تزریق نهایی را انجام داده باشد با قصد خاصی که موجب مرگ بیمارش شده است. پزشک سریع کرده است مرگ محتملی را تنها چند ساعت یا حتی دقایقی اما واضح است در قانون که سبب مرگ شده است. نمونه های بسیاری برای پزشکی که اتخاذ کرده است این نمونه رفتار را که آن هست نه تنها به مصلحت بیمار بلکه بر طبق میل بیمار ( وشاید بلافاصله خانواده )  عمل کرده است بسیار است در کاگس 1992. تایمز 2 دسامبر .پزشک تزریق کرده است به بیمارش کلرید پتاسیم واندکی بعد پس از آن منتج به مرگ شده است.او انجام داده بود وفق میل بیمارش وبا اطلاع کامل وموافقت فوری خانواده اش . علت آن علاج ناپذیری و رنج بی پایان بود . او محکوم به اقدام به قتل گردید وبراین اساس که عملش در خصوص قتل ، فراهم کردن اسباب مرگش بود او محکوم به اعدام شد. بنابراین اینکار غیر قانونی است. تاثیر مقاله دکتر کاکس که توسط هازل بیگز انجام شده در مقاله اش قتل با رضای مقتول ومرگ با عزت هست . 1996. در اینجا دکتر استعمال کرده است احترام مطلق را برای خودمختاری بیمار به خاطر پاسخی که می دهد به التماس هایش که با مرگش رنجهایی را که می کشد کوتاه کند. سپس او در معرض هتک آبروی یک محکمه جنایی بر امده است. جایی که او از اقدام به قتل مجرم شناخته شده بود ودادرسی حرفه ای انضباطی را که صداقت اخلاقی وحرفه ای را زیر سئوال برده است . کاکس در یافت کرد که معلق شده است بازداشتش وممکن است تحت نظر پزشکی دیگر یا پزشکان دیگری قرار دارد . شان ومنزلت وی به خطر افتاده بود زیرا او موافقت کرده بود با تقاضای بیمارش برای مرگ با عزت.

6-1-3 مرور زمان بین علت ونتیجه

در کامن لاو وجود دارد قاعده ای مبنی بر اینکه مرگ قربانی در نظر گرفته شود ظرف یکسال ویک روز از وقوع حادثه. در این حقوق فرض شده است که علت مرگ چه قتل عمد یا غیر عمد مستقر خواهد شد این قانون بر می گردد به قرن 13 وبعنوان کمیسیون حقوقی در مقاله مشاوره حقوق جزا اظهار شده است حکومت یک سال ویک روز در قتل . قانون کام 1994-136 این قانون بود میراث از زمانی که علم پزشکی ابتدایی بود که اساسا زمان قابل توجهی بین زمان جراحت ومرگ وجود داشت این اظهار نظر نادرست بود که سوال شود آیا رفتار مشتکی عنه یا سایر رویدادها موجب مرگ گردیده است. مواردی که با این مسئله برخورد می شود اندک است واغلب معمولا ذکر شده است بعنوان نمونه در دایسون 1908 . این بود یک قتل که متهم ضربه زده است و موجب جراحاتی برروی بچه اش در نوامبر 1906 ومجددا دسامبر 1907 شده است. بچه مرده بود در مارس 1908. قاضی دادگاه عقیده داشت که مرگ می توانسته اتفاق افتاده باشد بعلت صدماتی که ایجاد شده در سال 1906. دادگاه عالی اذعان داشت که این اشتباه صادر شده ومحکومیت را باطل کرده است.کمیسیون حقوق طرفدار لغو بود وصریحا تحت تاثیر این امر بود که قاعده مذکور در حوزه های قضایی دیگر پشتیبانی نمی شد. این جزیی از قانون در ا سکاتلند ویا آفریقای جنوبی نبود ودر همه ایالات استرالیا هم منسوخ شده است بغیر از کوییتزلند وقانون اصلاحات در کانادا ونیوزیلند سفارش شده بود لغو گردد. مجموعه حقوق کیفری در آمریکا مشمول این قاعده نیست. دلایل حمایت از لغو ضمیمه شده است در مقاله مشاوره 1994.  با پیشرفت در علم پزشکی در حال حاضر بسیار آسانتر علت مرگ تعیین می گردد وقاعده جلوگیری کرده بود پیگرد بی چون وچرا را که از اولین حادثه علت مرگ بررسی شود. ولو اینکه بیش از یک سال ویک روز پس از حادثه باشد. همچنین روشن است که بر قرار میشود محکومیت برای جرایم کوچکتر در شرایط و اوضاع واحوال خاص . صرفا بدلیل اینکه قربانی برای بیش از یک سال و یک روز زندگی می کرده است.پارلمان پذیرفت گزینه مورد نظر کمیسیون را ولغو کرد آنرا بعنوان اصلاح قانون ( یک سال ویک روز) قانون 1996 که در ماه آگوست به اجرا در آمده بود. اگر ادعا شده است که علت مرگ اتفاق افتاده بیشتر از سه سال قبل از مرگ قربانی رضایت دادستان کل مورد نیاز است. در غیر اینصورت قواعد عمومی سببیت بکار بسته می شود. با این حال اگر شخصی مورد تعقیب قرار گیرد برای جرمی که انجام داده است وبرای جرایم دیگر محکوم شده است موافقت دادستان کل نیز مورد نیاز است.

6-1-4 مرگ چیست؟

دستور ا لعملهایی وضع شده توسط کا لج پزشکی سلطنتی که تاکید می کند مرگ مغزی ملاک اصلی برای ایجاد مرگ است والبته دادگاه عالی در در 1981 صحه گداشته است بر آن به عنوان تست قانونی مرگ. صریحا تحت تاثیر قرارداده است این متن را . لرد این راه ها را قرار داده است :وجود دارد این نظریه در مورد بدن در حرفه پزشکی که تنها یک آزمون واقعی در مورد مرگ وجود دارد وآن مرگ غیر قابل برگشت ساقه مغز است که کنترل اعمال اساسی بدن همچون تنفس را انجام می دهد. بنابراین اگر این آزمون نشاندهنده قانون است کسی که در دستگاه تنفسی یا یک ماشین پشتیبانی زندگی ، زندگی می کند ومرگ مغزی شده است نمی تواند قربانی قتل باشد اگر چه اتهام شروع به جرم ممکن است واقع شود در صورتی که قصد لازم را بتوان ثابت کرد. ایردال 1993 .مرد جوانی در حادثه زمین فوتبال هیلبورت له شد. او بود در یک حالت پایدار نباتی برای بیش از سه سال ونیم بعلتآسیب مصیبت بار و جبران ناپذیربه عملکرد سطح وسیعی از مغز، در قانون پذیرفته شد که او هنوز زند ه است. لرد گاف گفت : درست است که شرایط بگونه ای است که می توان توصیف کرد او را به زندگی شبیه مرگ اما ا و با وجود این هنوز زنده است. این برای این است که توسعه یافته است فن آوری طب مدرن. پزشکان دیگر وابسته نمی دانند مرگ را منحصر به تنفس وضربان قلب ومورد قبول واقع شده است که مرگ رخ می دهد زمانیکه مغز وبخصوص ساقه مغز نابود شده باشد وشواهد حاکی از این است که سا قه مغز آنتونی هنوز زنده است وعمل می کند واین منتج می شود در شرایط کنونی علم پزشکی که او هنوز زنده است وباید بعنوان یک ماده از قانون در نظر گرفته شود.

6-2 عنصر معنوی قتل عمد

لرد براون ویلکینسون در ایردال در دعوای تراست علیه بلاند توصیف کرده است عنصر معنوی قتل را در یک جمله ظاهرا آسان.قتل عبارت است از موجب مرگ دیگری شدن وقصد انجام آن ، اکنون به خوبی ثابت شده است که قصد کشتن یا قصد ایجاد صدمه شدید بدنی کا فی است بعنوان قصد مورد نیاز.این است که قصد تفاوت دارد در قتل عمد وقتل غیر عمد. برای ملاحظه بیشتر قصد را در فصل 3 وعملا در پرونده هایی از قبیل مولونی 1985 علیه هانکوک وشانکلند 1986 علیه ندریک  ببینید.می خواهیم یاد آوری کنیم که این موارد نشاندهنده بحث های طولانی است نه یک تعریف قابل قبول از کلمه قصد. اگر اثبات شود که مورد نیاز است یک توافق عام که تقزیبا دست یافتن به آن غیر ممکن است واین بدیهی است که تحت تاثیر رویکرد تصویب شده توسط لرد بریج در مولونی قرار گیرد. قضات باید خودداری کنند از کمک کردن به داوران دیگر که می گویند قصد یک کلمه انگلیسی ساده است وداوران را برای ارزیابی شواهد ورسیدن به یک نتیجه دعوت کنند . با این حال استاد جان اسمیت در این اواخر تفسیر حقوقی کرده است با اشاره به پرونده اسکالی 1995 که قصد هست یک کلمه معمولی وحاکی از این است که نتیجه هدف است ویا هدف نتیجه مورد نظر است واین محدود تر از معنای قانونی آن است. مبنی بر اینکه آنها محقق می شوند با قصد لازم مگر اینکه احساس کند گمان مرگ را در آسیب بدنی شدید . هیئت منصفه نیز باید خاطر نشان کند که تصمیم داوری آنها با توجه به همه شواهد صادر شده است. از اصطلاح سوء نیت قبلی بهتر است اجتناب شود زمانی که توصیف می کنیم عنصر معنوی قتل عمد را ، هرچند که لرد ویکرز 1957 شرح داده باشد اینرا بعنوان اصطلاح قانونی. این عبارتی گمراه کننده است. عنصر معنوی قتل عمد نیازی ندارد به اثبات اینکه متهم عمل کرده است با سوءنیت نسبت به قربانی یا اینکه با قصد قبلی کشته با شد مقتول را .

6-2-1 قصد ایجاد صدمه بدنی شدید

گسترش عنصر معنوی برای قتل دارای سابقه گمنامی است. قبل از تصویب 1957 یک متهم محکوم می شد به قتل اگر او می کشت به قصد کشتن یا انجام صدمه بدنی شدید یا اگر کشته شود در ضمن ارتکاب جنایت. در حالی که بدنبال فرار از توقیف غیر قانونی است. یا هنگام مساعدت در فرار یا نجات از توقیف قانونی. قاعده کلی که به موجب آن با متهم رفتار می کنند که اگر عنصر معنوی قتل فاقد قصد کشتن یا صدمه بدنی شدیداست سازنده سوءنیت شناخته شده بود . در گاد دارد شرح داده شده است که عنصر معنوی قتل همیشه شناخته شده است قصد کشتن است(سوءنیت صریح) یا قصد آسیب بدنی شدید ( سوء نیت ضمنی) توجیهی که مخالف سوء نیت احتمالی است باقی مانده است از خط مشی مصوب 1957 که در آن ایجاد صدمه بدنی شدید که منجر به مرگ قربانی شده است شنیده نمی شود که بگوید که نمی دانستم که منجر به قتل می شود و مجرم شناخته می شود. چگونه شخصی قصد انجام کاری را دارد که آسیب جسمی شدید را انجام دهد ولی نداند که قربانی خواهد مرد ؟ عنصر معنوی قتل باید محدود شودبه قصد کشتن. وهیچگونه تغییری در ویکرز بدون دخالت پارلمان قضایی انجام نمی شود. این کار بر عهده پارلمان است. به عنوان ارگان قانون اساسی.در حقوق انگلیس یک متهم می تواند محکوم شود به اعدام بدون اینکه قاتل حس عادی داشته باشد. این قانون ( منظور قانونی است که قصد انجام آسیب شدید بدنی را برای قتل کافی دانسته است.) تبدیل کرده است جرم قتل را به جرمی سازنده . پس از آن است که استدلال به نفع حفظ این شکل از مسئولیت سازنده در حال حاضر عنصر معنوی قتل است.متعارف این است که بر اساس این نظریه عمل مهاجم که باعث آسیب های شدید به بدن  می شود نمی تواند که تضمین کند که منجر به مرگ می شود. با توجه به اینکه قابل پیش بینی نیست که چه آسیب جدی منجر به مرگ می شود. در واقع قانون در مورد چنین متهمی اصل بر این است که در صورت وجود این خطر قربانی خواهد مرد . مسئله واضح این است که قتل باید برای کسانی که قصد کشتن دارند محفوظ باشد. همچنین قتل نفس وجود دارد برای کسانی که مایل به در معرض خطر انداختن  ومرگ قربانیان خود هستند. در قانون جاری تاکید شده است که مجازات قتل محکومیت به حبس ابد اجباری است. ماده 54 پیش نویس کد جنایی اظهار می دارد که عنصر معنوی قتل برای اثبات نیاز دارد به اینکه عمل متهم :

1-    قصد کشتن

2-    قصد ایجاد آسیب جدی شخصی وآگاهی نسبت به اینکه موجب مرگ می گردد.

این اصول کلی در رابطه با طرح های پیشنهادی کمیسیونهای حقوقی پیش نویس اعلامیه کد جنایی قرار دارد.

 

6-3 قتل غیر عمد ارادی- تحریک

تحریک هست یک دفاع ممکن الحصول کامن لایی بطوریکه دفاع از اتهام قتل منحصرا موثر است در وضعیت اخلاق انسانی . یاد آوری می کنیم که اگرموضوع تحریک کافی است هر شخص معقولی می تواند تحریک شود به قتل. اهمیت دفاع نهفته است در این واقعیت که اگر راه حلی ایجاد شده در قتل غیر عمد مسئولیت متهم را کاهش می دهد.

این بیانیه را باید به عنوان اصلاحیه در نظر گرفت.که هیات منصفه می تواند که فرد متهم را بر انگیخته شده بود با از دست دادن کنتر خود. این سوال که آیا تحریک کافی بود برای انجام قتل یک فرد معقول را باید در نظر گرفت.ودر تعیین این پرسش با حضور هیئت منصفه باید به همه چیز حساب شده نگاه کرد که این امر معقول ومنطقی است.

از آنچه دیده می شود مسائل اساسی مطرح شده که در واقع زمان قتل بر انگیخته بوده وفرد معقولی نبوده است.پروفسور اندرو در مقاله خود نظریه تحریک نوشت که تحریک کاهش مجرمیت اخلاقی استبه حدی که یک فرد در عمل به شیوه ای کمتر از کنترل تام در شرایطی که در آن توجیه منطقی برای اوهست رفتار کرده است.این مقاله ای بود با تصویب مجلس لردها به عنوان توصیف قابلیتهای اصلی از قانون تحریک ذکر شده است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در جمعه 7 بهمن 1390برچسب:,ساعت 17:38 توسط مجید باقری |